حرف های دختری سر گردان

حرف های دل عاشق ها

اینا رو مینویسم برای کسانی که دارن گول میخورن

بدونین همش حرفه

بهت میگه دوست داره

باور نکن

همش حرفه

بهت میگه تا اخرش باهاتم

باور نکن

همش حرفه

میگه بی تو نمیتونم

باور نکن

همش حرفه

برات حرف های عاشقونه میزنه

باور نکن

همش حرفه

عزیزم اینا همش حرفه

اگه میخوای تنها نشی باور نکن

ما باور کردیم و حالا نگاه کن

گول اون چشما و حرف هاشو نخور

از ما گفتن بود

 

 

پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,| 17:53 |عاشق بی جان| |

گــــ ـاهی وقتهــ ـا آدمهـــ ـا ،

 

از یکـــ جایی به بعــــــد ،

از یکـــ روزی به بعـــــــد ،

از یکـــ (( نفــــــــــر )) به بعـــــد ،

دیگــــــــر هیچ چیز برایشان معنی ندارد ...

نه رنگـــ ها ،

نه خیـابانهـــا ،

نه فصلهــــــــا ...

گاهـــــــی وقتهــــا آدمهــ ـا

از یک نفــــــــر به بعــ ــــد فقط دلتنگ اند ...

پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,| 17:50 |عاشق بی جان| |

میدونی خدا

تو دنیات

گاهی اوقات آدما به جایی می رسن که دلشون می خواد

داد بزنن و بگن

"بسه دیگه نمی کشم"

میدونی من به اونجا رسیدم

صدای خورد شدنم رو حس می کنم

اما عرضه ی فریــــــــــــــــــــــــــــــاد زدن ندارم

شاید اگه داد بزنم سریع بیای

ولی مثل آدمی شدم که می خواد داد بزنه و انگار

یکی جلو دهنش رو گرفته

واست نوشتم چون نتونستم داد بزنم

حس بدی دارم

تنهایی شکستن با وجود اینکه بدونی

چند نفر دوست دارن خیلی بده

اینکه فقط به خاطر اونا تحمل کنی

و بازم مثل همیشه در جواب سوالاشون بگی

خیلی خوبم و بزنی زیر خنده

خدایا التماست می کنم

همه دنیایت ارزانیِ دیگران !

ولی ...

    آنکه دنیایِ من است

      مالِ دیـگری نباشد...

پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,| 17:49 |عاشق بی جان| |

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ... تنهایی را دوست دارم زیرا تجربه کردم ... تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست .. . تنهایی را دوست دارم زیرا.... در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد

پنج شنبه 20 تير 1392برچسب:,| 17:38 |عاشق بی جان| |

 

دو شنبه 17 تير 1392برچسب:,| 22:1 |عاشق بی جان| |

                                     برام دعا کن عشق من، همین روزا بمیرم ...

 

 

آخه دارم از رفتن بدجوری گریه میگیرم ...

 

دعا کنم که این نفس،تموم شه تا سپیده ...

 

کسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر کشیده ...

 

این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ...

 

آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ...

 

گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

 

من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز ...

 

اگه یروز برگشتی و گفتن فلانی مرده ...

 

بدون که زیر خاک سرد حس نگاتو برده

 

گریه نکن برای من قسمت ما همینه ...

 

دستامو محکمتر بگیر لحظه ی آخرینه ...

 

 

این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ...

 

آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ...

 

 

گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...

 

من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز ...

 

برام دعا کن عـــــــــشــــــــــق من ...

دو شنبه 17 تير 1392برچسب:,| 9:21 |عاشق بی جان| |

یادمون باشه که هیچکس رو امیدوار نکنیم بعد یکدفعه رهاش کنیم چون خرد میشه میشکنه و آهسته میمیره . یادمون باشه که قلبمون رو همیشه لطیف نگه داریم تا کسی که به ما تکیه کرده سرش درد نگیره یادمون باشه قولی رو که به کسی میدیم عمل کنیم . یادمون باشه هیچوقت کسی رو بیشتر از چند روز چشم به راه نذاریم چون امکان داره زیاد نتونه طاقت بیاره . یادمون باشه اگه کسی دوستمون داشت بهش نگیم برو نمیخوام ببینمت چون زندگیش رو ازش میگیریم

نگذار اینطوری شه

دو شنبه 17 تير 1392برچسب:,| 9:18 |عاشق بی جان| |

فراموش می کنم

فراموش می کنم تقدیزی را که با تو رقم خورده شد

فراموش می کنم لحظاتی را که با تو سپری شد

فراموش می کنم نفسی را که با نفس تو هماهنگ شد

فراموش می کنم  دلی را که برای وداع تو ترک خورده شد

فراموش می کنم اشکی را که برای انتظار تو جاری شد

فراموش می کنم رویاهایی که با تو پروزانده شد

فراموش می کنم ارزوهایی که با وجود تو محقق شد

فراموش می کنم خونی که با نبض تو در رگ هایم جاری شد

فراموش می کنم

فراموش می کنم

زندگی!

دوست!

تو....

همه چیز را فراموش می کنم

من می توانـــــــــــــــــــــــــــــــــم...

 

دو شنبه 17 تير 1392برچسب:,| 9:17 |عاشق بی جان| |

98 % از افراد انللاین اصلا برایشان مهم نیست که تو خود کشی کردی.

 فقط 2% اهمیت میدن و اون 2% در حقیقت گریه میکنند و ناراحت و افسرده میشن اگه خودکشی کنی

من یکی از اون 2% هام

دو شنبه 17 تير 1392برچسب:,| 9:2 |عاشق بی جان| |

نیاز دارم

به دستی نیاز دارم که هنگام گریه هام نوازشم کند

به بوسه ای نیاز دارم تا محبت را احساس کنم

به اغوشی نیاز دارم تا در سرمای تنهایی گرمای مهر و محبت به من بدهد

به دلی پاک و مهربون احتیاج دارم  تا همیشه با من باشد

همین و بس

دو شنبه 17 تير 1392برچسب:,| 8:57 |عاشق بی جان| |

یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر...

همین که دستت رو آروم بگیره.....

یه فشار کوچیک بده.....

 این یعنی من هستم تا آخرش.....
 همین کافیه....!
 
 
یک شنبه 16 تير 1392برچسب:,| 18:31 |عاشق بی جان| |

دلم می خواهد

دلم میخواهد بهش بگویم که چه قدر دوستش دارم

دلم میخواهد بهش بگویم که وقتی میری نا توانم

ولی نمیشه

ولی نمیشه چون تا میبینمش زبونم بند می اید

ولی نمیشه چون تا میبینمش وحشت منو میگیره

چرا

چرا من میترسم وقتی خطر ناک ترین کار ها را  بدون ترس انجام میدهم

چرا میترسم بدونم وقتی کاری میکنم او در باره ی من چه فکری میکنه

چرا

 

یک شنبه 16 تير 1392برچسب:,| 18:21 |عاشق بی جان| |

دست هایش را محکم بگیر

تا رهایت نکند

تا عشقت را نسبت به خود احساس کند

او را در اغوش خود بگیر

تا گرمای محبتت را نسبت به خود حس کند

تا بفهمد چه قدر دوستش داری

بوسه بر گونه هایش بزن

تا بفهمد بدون او نمیتوانی ........

تا  معنی عشق را بفهمد

یک شنبه 16 تير 1392برچسب:,| 18:5 |عاشق بی جان| |

نمی نویسم …

کــه کـلـمـات را الــوده نـکـنـم بـه گـنـاه…

گـنـاهـی کـه از ان مــن اسـت…

نمی نویسم …

تـا سـکـوت را بـیـامـوزمـ….

نـمـی نـویـسـمــ….

تـا احـسـاسـاتم را مـحـبـوس کـنـمــ….

تـا نـخـوانـی…

نـدانـی….

کـه چـه مـی گـذرد ایـن روزهـا بـر مــن!!

مـی خـنـدمــ….

تـا یـادم بـمــانـد…

تـظـاهـر بـهـتـریـن کـار اسـت…!

تـا یـادم نـرود…

کـه دیـگـران مـرا خـنـدان مـی خـواهـنـد…

تـا یـادم بــمــانـد مـن دیـگـر ان مهرداد سـابـق نـیـسـتـمــ…

شـکـسـتـه امــ….

روزهـای زیـادی اسـت کـه شـکـسـتـه امــ….

ان زمـان کـه لـب بـه شـکـوه بـاز کـردم و گـفـتـم خـسـتـه امــ….

و ان هــا یـکــ بـــه یــکـــ رفـتـنـد…

خـسـتـگـی هـایـم را تـاب نـیـاوردنـد…

و اکــنـون ایــن مـنـمــ!

هـمـان مــهــــرداد دلـتـنـگـی کــه دلـش مـدام شــور مـی زنــد!

بـگــذار نـنـویـســـمــ…

مــن…

لــبــخـنـد مـی زنــمــ…

جمعه 14 تير 1392برچسب:,| 22:4 |عاشق بی جان| |

صور انمي متحركة 2012 موسوعة 957b525b07e980ace3cd


ادامــﮧ مطلب
جمعه 14 تير 1392برچسب:,| 21:59 |عاشق بی جان| |

 

 
 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیگه دوریت محاله ، واست جونمو می دم

از غم به من دوره ، آخه تویی امیدم

دور از چشمات هرگـز آروم نمی شم

هستی، اگر باشی غـرق تو می شم

آخـه دور از دستات تو زنـدونم

مـحتاجم به نفس هات

چون وابسـتس به تـو جونـم

از من نـگذر، نمی تونم

تنهام نذار تا بی تو دنـیام از هـم نـپاشه

عـاشق شدن خوبه اگه عشق تو باشه

دور از چشمـات هرگز آروم نمی شم

عاشق تر از قبلم ، بمون تو پیشم


                                

چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:,| 9:11 |عاشق بی جان| |

با این شعر چی واست خاطره می شه؟؟

 

پای پنجره نشتم کوچه خاکستریه باز زیر بارون من چه دلتنگتم امروز.

امروز از همون روزاست حالو هوام رنگه تو کوچه دلتنگ تو.

دلم گرفته دوباره هوای تورو داره چشمای خیسم واسه ی دیدنت بیقراره .

این راه دورم خبر از دل من که نداره آروم ندارم یه نشونه می خوام واسه قلبم

جز این نشونه واسه چیزی دخیل نمی بندم این دل تنهام دوباره هوای تو رو داره.

هوای شهر تو و بوی گلا پیچیده توی اتا قم مثل خواب داره بد جوری غریبی میکنه آخه جز تو دردمو کی می دونه؟

چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:,| 9:7 |عاشق بی جان| |

ی که چشمانت به رنگ دریا،باغریبی مثل من هم راه بیا،این دل دیوانه را افسون نکن،در این عالم تو مرا محزون نکن
.
.
.
قشنگ ترین حس وقتیه که بدونی هرگزفراموش نمیشی!این حس تقدیم به وجودنازت
.
.
.
لعنتى سلام مرابه غرورت برسان وبه اوبگوبهاى قامت بلندش تنهاييست
.
.
.
زندگی نقش است و ما نقاش آن مرگ حق است و ما خواهان آن
.
.
.
یه وقتایی دلم میخوادیکی ازپشت سرچشماموبگیره وازم بپرسه اگه گفتی من کیم؟من هم دستاشوبگیرم وبگم هرکی هستی بمون که
خیلی تنهام!
.
.
.
سنگ تمام برایت گذاشتم،ولی افسوس که با همان سنگ ها سنگسارم کردی
شیدا
.
.
.
امتداد فاصله از اعتبار عاطفه نمی کاهد

 همیشه هستی ، همین حوالی . . .
.
.
.
 دلت را به هر کسی نسپار

 این روزها برخی ها از سپرده ات هم بهره میخواهند . . .
.
.
.
مُرده آن است که احساس ندارد …

من امّا …

مُرده تر َم …

احساس دارم …

تو را ندارم . . .
.
.
.
همه انسانها دوستداشتنی هستند

ولی همه لایق دوستی نیستند
.
.
.
اسم هرزگی هایش را بگذارد "آزادی" .اسم نگرانی هایت را بگذارد "گیر دادن" و برای بی تفاوتی هایش"اعتماد داشتن به تو" را بهانه کند ...
.
.
.
وقتی که می روی پرنده ها به سکوتی سرد می رسند در غربت لحظه های پرت... وقتی که می روی شقایق ها با باد می رقصند و این شاید یاد آور روزهای پایکوبیست
.
.
.
تکیه به شونه هام نکن.....من از تو افتاده ترم.....

ما که به هم نمیرسیم.....بسه دیگه بزار برم.....

کی گفته بود به جرم عشق.....یه عمری پرپرت کنم.....

حیف تو نیست کنج قفس.....چادر غم سرت کنم......

من یه قلندر شبم ......نه قهرمان قصه ها.......

یه پرده ی حلقه به گوش...نه ناجی فرشته ها.......

من عاشقم همین و بس ....قصه نداره بی کسیم......

قشنگیه قسمت ماست .....که ما به هم نمی رسیم........
.
.
.
یک شبی مجنون نمازش را شکست....بی وضو در کوچه لیلا نشست

عشق٬آن شب مست مستش کرده بود....فارغ از جام الستش کرده بود

گفت یارب ازچه خارم کرده ای....برصلیب عشق دارم کرده ای

خسته ام زین عشق دل خونم نکن.....من که مجنونم تومجنونم نکن

مرد این بازیچه دیگر نیستم......این تو و لیلای تو٬من نیستم

گفت ای دیوانه لیلایت منم......در رگت پنهان و پیدایت منم

سالها باجور لیلا ساختی......من کنارت بودم و نشناختی
.
.
.
بیـــا برای یکــبار هــم که شـــده...

دست به خلاف بزنیـم...!

من اندوه تـــو را مـــی دزدم...!

تو تنهـایـی مـرا...!!
.
.

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,| 23:0 |عاشق بی جان| |

من ندیدم دو صنوبر را با هم دشمن

من ندیدم بیدی سایه اش را بفروشد به زمین

رایگان می بخشد نارون شاخه ی خود را به کلاغ

هر کجا برگی هست شور من می شکفد

مثل یک گلدان می دهم گوش به موسیقی روییدن

******************************************

به سراغ من اگر می آیید

پشت هیچستانم

پشت هیچستان رگ های هوا پر قاصد هایی است

که خبر می آرند از گل وا شده ی دورترین نقطه ی خاک

پشت هیچستان چتر خواهش باز است

تا نسیم عطشی در بن برگی بدود

زنگ باران به صدا می آید

آدم اینجا تنهاست

و در این تنهایی سایه ی نارونی تا ابدیت جاریست

به سراغ من اگر می آیید

نرم و آهسته بیا یید که مبادا ترک بردارد چینی نازک تنهایی من



 

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,| 22:59 |عاشق بی جان| |

من در این خانه به گمنامی غمناک علف نزدیکم

من صدای نفس باغچه را می شنوم

و صدای ظلمت را وقتی از برگی می ریزد

و صدای سرفه ی روشنی از پشت درخت

عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ

چکچک چلچله از سقف بهار

و صدای صاف باز و بسته شدن پنچره ی تنهایی

و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق

متراکم شدن ذوق پریدن در بال

و ترک خوردن خودداری روح

من صدای قدم خواهش را می شنوم

و صدای پای قانونی خون را در رگ

ضربان سحر چاه کبوتر ها

تپش قلب شب آدینه

جریان گل میخک در فکر

شیهه ی پاک حقیقیت از دور

من صدای وزش ماده را می شنوم

و صدای ایمان را در کوچه ی شوق

و صدای باران را روی پلک تر عشق

روی موسیقی نمناک بلوغ

و صدای متلاشی شدن شیشه ی شادی در شب

روی آواز انارستا ن ها

پاره پاره شدن کاغذ زیبایی

پر و خالی شدن کاسه ی غربت از باد

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,| 22:57 |عاشق بی جان| |

و اگر مرگ نبود دست ما در پی چیزی می گشت

و بدانیم اگر نور نبود منطق زنده ی پرواز دگرگون می شد

و بدانیم که پیش از مرجلن خلائی بود در اندیشه ی دریاها

مرگ پایان یک کبوتر نیست

مرگ وارونه ی یک زنجره نیست

مرگ در ذهن اقاقی جاریست

مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد

مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گوید

مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است

گاه در سایه نشسته است به ما می نگرد

و همه می دانیم ریه های لذت پر اکسیژن مرگ است

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,| 22:56 |عاشق بی جان| |

من نمی دانم

که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است

کبوتر زیباست

و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست

گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد

چشمها را باید شست جور دیگر باید دید

واژه ها را باید شست

واژه باید خود باد

واژه باید خود باران باشد

چتر ها را باید بست

زیر باران باید رفت

فکر را خاطره را زیر باران باید برد

با همه مردم شهر زیر باران باید رفت

دوست را زیر باران باید دید

عشق را زیر باران باید جست

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,| 22:55 |عاشق بی جان| |

هر کجا هستم باشم

آسمان مال من است

پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است

چه اهمیت دارد

گاه اگر می رویند

قارچهای غربت؟

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,| 22:55 |عاشق بی جان| |

زندگی رسم خویشاوندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

پرسشی دارد اندازه ی عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه ی عادت از یاد من و تو برود

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی سوت قطاری است که در خواب پلی می پیچد

زندگی مجذور آیینه است

زندگی گل به توان ابدیت

زندگی ضرب زمین در ضربان دل ماست

زندگی هندسه ی ساده و یکسان نفسهاست

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,| 22:55 |عاشق بی جان| |

شعرهای کوتاه غمگین

 من به سیبی خشنودم

و به بوییدن یک بوته ی بابونه

من به یک آیینه یک بستگی پاک قناعت دارم

من نمی خندم اگر بادکنک می ترکد

و نمی خندم اگر فلسفه ای ماه را نصف کند

من صدای پر بلدرچین را می شناسم

ماه در خواب بیابان چیست؟

دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,| 22:52 |عاشق بی جان| |

من تا به حال یک شعر مورد علاقه داشتم شعر سریال انه شرلی

آنه !  تكرار غريبانه ي روزهايت چگونه گذشت
وقتي روشني چشمهايت
در پشت پرده هاي مه آلود اندوه پنهان بود
با من بگو از لحظه لحظه هاي مبهم كودكيت
از تنهايي معصومانه دستهايت
آيا مي داني كه در هجوم دردها و غم هايت
و در گير و دار ملال آور دوران زندگيت
حقيقت زلالي درياچه نقره اي نهفته بود؟
آنه !
اكنون آمده ام تا دستهايت را
به پنجه طلايي خورشيد دوستي بسپاري
در آبي بيكران مهرباني ها به پرواز درآيي 

و اينك آنه شكفتن و سبز شدن در انتظار توست... در انتظار تو

 


 این رو هم جای دیگه ای پیدا کردم

شاخه ای تکیده؛ گل ارکیده با چشمای خسته ؛ لبهای بسته
غم توی چشماش آروم نشسته شکوفه شادیش از هم گسسته آه
آشنای درده؛ خورشیدش سرده؛ تو قلب سردش غم لونه کرده
مهتاب عمرش در پشت پرده؛ هر ماه سالش پائیز سرده آه
دستای ظریفش تو دست مادر؛ پیکر نحیفش چون گل پرپر از محنت و درد آروم نداره ؛
 
سایه سیاهی رو بخت شومش؛ ارکیده تنهاست زیر هجومش طوفان درد پایون نداره
...
دست من و تو می تونه با هم قصری بسازه با رنگ شبنم
شکوفه ای که غمگین و سرده ؛ گل ارکیدست نمیره کم کم
بیا نذاریم گل ارکیده ؛ گلی که چهرش پاک و سپیده
 
که توی پائیز شاخه بیده ؛ بهار ندیده ؛ بمیره کم کم

سه شنبه 21 خرداد 1392برچسب:,| 15:28 |عاشق بی جان| |

ادم ها می ایند....

زندگی میکنند.....

میمیرند ومیروند.....

اما فاجعه ی زندگی تو ......

ان هنگام اغاز می شود که....

ادمی میمیرد......

اما نمیمیرد...

می ماند......

وبودنش درتو...

چنان ته نشین می شود.....

که تو میمیری در حالیکه زنده ای..

یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:,| 15:49 |عاشق بی جان| |

یکی به من بگه چرا؟؟

چرا اکسر منو تنها میذارن؟؟

چرا همه پشت سر من حرف میزنن؟؟

چرا میگن من این طوری ام؟؟

مگه من چمه؟؟

اگه گناهی کردم به من بگین؟؟

اگه بی ریختم به من بگین؟؟

اگه نا حقی کردم به من بگین؟؟

چرا نمی گی ؟؟؟

میترسی دلمو بشکنی ؟؟؟

عیب نداره قبلا شکستیش..........

یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:,| 15:31 |عاشق بی جان| |

شب آرزوهاست.

آرزو کن.


یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:,| 15:30 |عاشق بی جان| |

 

صفای تن ، ز نور جان پاک است

 

چو این بیرون شد، آن یک مشت خاک است.


یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:,| 15:29 |عاشق بی جان| |

بارش زیبایست...!

گل در بستر خاک

قطره ها باشادی

می دوند تا قلبش

و در ان سو شبنم

می چکد نم نم و صاف

یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:,| 15:26 |عاشق بی جان| |

عزیزم سلام...

دیشب دلتنگت شدم و رفتم سراغ اسمون

اما هرچی گشتم اثری از ماه نبود که نبود

گفتم بیام سراغ خودت...

احوال مهتابیت چطوره گل من...؟

چه خبر از تمام خوبیهات و تمام بدی های من...؟

چه خبر از تمام صبوری های تو، و تمام نا ملایمتی های من...؟

ببخشید،چقدر نیومده انتظار خبر دارم...

چیکار کنم...؟دلم واسه نامهربونی هات لک زده

میدونم خسته ی راهی،ببخش

سفره دلمو پهن کردم دوباره

بازم مخاطبم میشی...؟

راستی شنیدم به مقصد رسیدی

البته این بار،بدون من

اما من هنوزم رد پاهاتو دنبال میکنم

نه برای رسیدن به تو،نه...

میخوام بی من بودن هاتو بشمارم.

 

یک شنبه 19 خرداد 1392برچسب:,| 15:14 |عاشق بی جان| |

من همیشه تنها بودم و هستم ولی باز دوست دارم مثل اینا تنها باشم

 

 

 

 

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,| 16:50 |عاشق بی جان| |

همش به اسمون خیره میشم و باخودم میگم (چرا........؟)

چرا باید تنها باشم......................؟

چرا باید دور تا دورم خیانت ببینم................؟

چرا...............؟

چرا باید زنده باشم..........>

زندگی به چه درد میخوره؟

اخرش که میمیریم پس چرا تو دنیا باید سختی بکشیم....؟

چرا............؟

خدایا..................!چرا...............؟

 

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,| 16:37 |عاشق بی جان| |

قبلا به خودم میگفتم ولش کن حالا یه کوچولو نا عادلانه شد

اما تازگی ها فهمیدم عدل..........عدل؟.......عدل برای این دنیا چه معنی داره

اگه وجود داشته بود 1% رو تو این 13 سال باید میدیدیم

اهای اونایی که اینو میخونن اگه تو دنیا یه ذره عدل وجود داره به ما هم بگین

چون تازگی ها بهترین دوستت هم نا عادلانه با هات رفتار میکنه

خطم کلام تنهات میذاره

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,| 12:13 |عاشق بی جان| |

در ادامه ی تنهایی هایم باز هم پیدا میشود


ادامــﮧ مطلب
شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,| 12:4 |عاشق بی جان| |

گاهی گمان نمیکنی ولی میشود ، گاهی نمی شود که نمی شود!

گاهی هزار دوره دعا بی اجابتست! گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود!

گاهی گدای گدایی و بخت یار نیست! گاهی تمام شهر گدای تو می شود!!!

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,| 11:59 |عاشق بی جان| |

دیر گاهی است در این تنهایی
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه ای نیست دراین تاریکی
در و دیوار به هم
پیوسته
سایه ای لغزد اگر روی زمین
نقش وهمی است ز بندی رسته
نفس آدم ها
سر به سر افسرده است
روزگاری است دراین گوشه پژمرده هوا
هر نشاطی مرده است
دست جادویی شب
در به روی من و غم می بندد
می کنم هر چه تلاش
او به من می خندد
نقشهایی که کشیدم در روز
شب ز راه آمد و با دود اندود
طرح هایی که فکندم در شب
روز پیدا شد و با پنبه زدود
دیرگاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است
جنبشی نیست دراین خاموشی
دست ها پاها در قیر شب است

                                    

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,| 11:57 |عاشق بی جان| |

من برای سال ها می نویسم سال ها بعد که چشمان تو عاشق میشوند افسوس که قصه ی مادر بزرگ درست بود همیشه یکی بود یکی نبود.......

عمری با غم عشقت نشستم به تو پیوستم از خود گسستم ولیکن سرنوشت این سه حرف بود تورا دیدم پرستیدم شکستم.....

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,| 11:54 |عاشق بی جان| |

ادم ها می ایند....

زندگی میکنند.....

میمیرند ومیروند.....

اما فاجعه ی زندگی تو ......

ان هنگام اغاز می شود که....

ادمی میمیرد......

اما نمیمیرد...

می ماند......

وبودنش درتو...

چنان ته نشین می شود.....

که تو میمیری در حالیکه زنده ای..

شنبه 18 خرداد 1392برچسب:,| 11:53 |عاشق بی جان| |


[-Design-]